۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه

روز با تو آغاز مي شود
و رستگاري
از چشمانت
وقتي كه غصه ها
با بوسه اي روي گونه م
رخت مي بندد!

۳ نظر:

اُغلن کبیر گفت...

:)

aji navat گفت...

حال و هوای نوشته هات منو به فصل های دور برمی گردونه! همیشه!

غریبه که تقریباً! همیشه همون حس رو بهم میدی!

بزرگــــمهر گفت...

درود
مثل همیشه مملو از احساس