۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه

روز با تو آغاز مي شود
و رستگاري
از چشمانت
وقتي كه غصه ها
با بوسه اي روي گونه م
رخت مي بندد!

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

به تو عاشقم

دلم براي از تو نوشتن تنگ شده بود. خيلي وقت است كه خيلي حرف ها را بايد بزنم و نمي شود! شايد هم گفته باشم و آرزو كرده باشم كه "دوست داشتن" مان مستدام و گذشته باشم، ولي وقتي "دوستت دارم" حق مطلب را ادا نمي كند و دلم دنبال چيزي جا مانده مي گردد كه بگويد و آرام شود و آن "كلمه" را حتي اگر بگويد آرام نمي شود. مي خواهد تو قبل از اينكه هر چيز ديگري بشوي و هر اسمي كه بگيري همان آقاي الف "عزيز"ش باشي! توخود از چشم هايم بخوان كه بي اندازه "مي پرستمت " مرد من و دلم را راحت بگذار....

۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

زهرخند

و آن گاه كه عاملان باتوم و تجاوز و كشتار را "آيات الهي" مي خواند!
با ربط از اينجا

۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

از دوستت دارم ها

خوشبختي دقيقا از نگاهت شروع مي شود.از جايي كه مي خواهي چيزي را بگويي ولي سكوت مي كني، و من با تمام سلول هاي تنم مي فهممش!

۱۳۸۹ مهر ۲۳, جمعه

غرغر

بزرگي را پرسيدند دوران "نامزدي" چون است؟
پاسخ داد از دور خيلي خوبه ولي از نزديك همچين چنگي به دل نمي زنه!

۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

دانش گاه

آقاي حراست دانشگاه به همراه همكارش توي حياط رژه مي ره و از كنار يكي از پسرا رد ميشه و رو به همكارش ميگه (( اه اه چه بوي گند عطري ميداد، ادكولن و خالي كرده روو خودش)) اون يكي ام با سر حرفشو تصديق مي كنه.
نتيجه: همه بايد در جامعه اسلامي بوي خوب عرق بدن.
رئيس دانشكده به سان يك موجود چهار پا سرش را ميندازد پايين در كلاس رو باز مي كنه و مي گه (( دخترا بيرون،ساعت 4 به بعد نميشه توو دانشگاه بمونيد)).استاد با چشمهاي از حدقه دراومده بهش نگاه مي كنه و كيفش را برمي داره و با عصبانيت بيرون مي ره.
نتيجه: اينكه بعد از تابستون بياي ببيني هرچي عمله و اكله دور برت بوده شدن رئيس و معاون زجر داره.خيلي!

۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه

نتيجه اخلاقي

باور كن كه اين زندگي بدون رفاقتت ذره اي نمي ارزد!