۱۳۸۸ بهمن ۱۰, شنبه

جمهوری اسلامی ، آرمان یا واقعیت؟

هنوز که هنوزه انقلاب 57 برای من سرشار از ابهامه ، اتفاقاتی که طی انقلاب افتاد شاید با تجربه ی این روزها قابل لمس باشه ولی اینکه بعد از سرنگونی شاه و استقرار نظام جدید چرا انقلابیون به "جمهوری اسلامی" رسیدند مثل یک علامت سوال بزرگ در ذهنم باقی مونده.آیا به زعم امام خمینی "جمهوری اسلامی" قرار بود پلی باشد میان دموکراسی و آزادی ؟ آیا قرار بود مردمی بودن یک نظام در گرو دستورات دینی قرار بگیره؟ آیا قرار بود به شیوه ی حکومت های غربی کشور توسط رئیس جمهور و با نظارت پارلمان اداره بشه یا به شیوه ی اسلامی همانند ائمه یا خلفا توسط یک نفر؟
و اصلا اگر قرار هایی در میان بود پس چرا به این جا رسیدیم؟
همه ی تصمیمات خوب،همه ی ازادی خواهی هاوهمه ی عزم های جزم شده برای پاسداشت کرامت انسانی شاید تنها چند سال پس از انقلاب دوام آورد و کم کم یک استبداد دینی متولد شد...
فکر می کنم که حق دارم نسل اول و دوم را متهم و مقصر بدانم که تنها به خیابان آمدند و انقلاب کردند و پس از آن انقلابشان را به امان خدا رها کردند ، فکر می کنم که نسل سوم حق دارد به میراث پدران و مادرانش معترض باشد و حق دارد نوع دیگری از شیوه ی حکومت داری را طلب کند.

۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه

ماكياوليسم (تعريف واژه)


ماکیاولیسم (به انگلیسی: Machiavellism)، عبارت است از مجموعه اصول و روش‌های دستوری که نیکولو ماکیاولی سیاست‌مدار و فیلسوف ایتالیایی (۱۴۶۹-۱۵۲۷) برای زمامداری و حکومت بر مردم ارائه داد.
نیکلا ماکیاولی که بنیاد این نظریه خود را پیرامون روش و هدف در سیاست قرار داده، در کتاب خود شهریار (The Prince)، هدف عمل سیاسی را دستیابی به قدرت می‌داند و بنابراین، آن را محدود به هیچ حکم اخلاقی نمی‌داند و در نتیجه به کار بردن هر وسیله‌ای را در سیاست برای پیشبرد اهداف مجاز می‌شمارد و بدین گونه سیاست را به کلی از اخلاق جدا می‌داند.
ماکیاولی معتقد است، زمامدار اگر بخواهد باقی بماند و موفق باشد نباید از شرارت و اعمال خشونت آمیز بترسد. زیرا بدون شرارت، حفظ دولت ممکن نیست.
حکومت برای نیل به قدرت، ازدیاد و حفظ و بقای آن مجاز است به هر عملی از قبیل کشتار، خیانت، ترور، تقلب و ... دست بزند و هرگونه شیوه‌ای حتی منافی اخلاق و شرف و عدالت برای رسیدن به هدفش روا می‌دارد.
این مکتب بر این باور است که رجال سیاسی باید کاملا واقع‌بین و مادی و جدّی باشد، آنگونه سخت‌گیر باشد که اگر تکالیف دینی، اخلاقی و احساسات سد راه او شود؛ از آنها صرف‌نظر کند و هدفی جز رسیدن به مقصود نداشته باشد.